*TANHA*

خدایا طوری زنده نگاهم دار که دلی از زنده بودنم نشکند

*TANHA*

خدایا طوری زنده نگاهم دار که دلی از زنده بودنم نشکند

مراقب باش....

مراقب افکارت باش، آنها به گفتار تبدیل می شوند. 

 

 مراقب گفتارت باش، آنها به کردار تبدیل می شوند.  

 

مراقب کردارت باش، آنها به عادات تبدیل می شوند.  

 

مراقب عاداتت باش، آنها به شخصیت تبدیل می شوند.  

 

مراقب شخصیتت باش، آن سرنوشت خواهد شد.  

امام علی(ع)

شیر یا خط

  
هر وقت بین دو تا انتخاب مردد بودی ، شیر یا خط بنداز  
مهم نیست شیر بیفته یا خط  
 
مهم اینه که اون لحظه ای که سکه داره رو هوا میچرخه ، یه دفعه بفهمی
دلت بیشتر میخواد شیر بیفته یا خط

به یک لطیفه چندبار میخندی؟

پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

 

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

 

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

ماه رمضان

                  ماه رمضان المبارک 

 

 

 

عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک

سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم

به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست

فرا رسیدن ماه رمضان ، ماه بارش باران رحمت الهی مبارک 

التماس دعا

داستان

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد: �من کور هستم لطفا کمک کنید.�

روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:

� امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! �


وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید؛ خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد؛ باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل، فکر، هوش، و روحتان مایه بگذارید؛ این رمز موفقیت است.... لبخند بزنید!

مورچه

اتل متل یه مورچه * قدم میزد تو کوچه  

 

اومد یه کفش ولگرد * پای اونو لگد کرد  

 

مورچه پا شکسته * راه نمیره نشسته * با برگی پاشو بسته  

 

نمی تونه کار کنه * دونه ها رو بار کنه * تو لونه انبار کنه  

 

مورچه جونم تو ماهی * عیب نداره سیاهی * خوب میشه پات الهی

دکتر شریعتی

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است   ( دکتر علی شریعتی) 

 

 

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد   (دکتر علی شریعتی)